هنر و معماری

عبور از رهگذری به نام معماری به عنوان برترین هنر دنیا

هنر و معماری

عبور از رهگذری به نام معماری به عنوان برترین هنر دنیا

معماری و موسیقی(۶)

موسیقی و معماری و اندوخته‏های فرهنگی 

چگونگی‏های برانگیختن و توان اثرگذاری شکل فرآورده‏های موسیقی و معماری تنها براساس تجربه قابل بازشناسی‏اند، هر فردی که خود را در برابر یک بنای ناشناخته می‏یابد و یا یک اثر موسیقی هنوز ناشنیده را می‏شنود، به تناسب اندوخته‏های فرهنگی خود می‏تواند به برداشت‏هایی از آن نایل شود، چه به این اندوخته‏ها از راه ‌آموزش آکادمیک دست یافته باشد و چه براساس آشنایی‏هایی با فرهنگ محیطی و آموزش‏ها و آشنایی‏های غیر مکلف. آموزش موسیقی بیرون از مدارس و گوش دادن به هر وسیله‏ای که به کار اشاعه آزادانه موسیقی می‏آید، به گونه‏ای متفاوت نسبت به آنچه از تعلیم موسیقی به دست می‏آید تعیین کننده بازتاب‏های فرداند، و به همین نحو نیز در برابر معماری، آموزش مبتنی بر نظام ارزشی و آکادمیک فردی دارای تاثیر دیگری است از آنچه اندوخته‏ای تجربی فراهم می‏آورد.

چنان که دیدیم، شکل در موسیقی حاوی مفهوم خاصی است که با هر گونه آلات موسیقی نمیتوان به آن دست یافت چنان که در معماری ابزار به وجود آورنده انگیزه یا احساسی خاص با هر ماده ساختمانی و با هر اندازه و تناسبی به دست نمی‏آید. پس هر مفهومی نیاز به ابزاری خاص دارد تا بتواند شکلی را به دست دهد کارآ و برانگیزاننده.

– شکل، وجه قابل انتقال مفهوم‏ها

شکل هر فرآورده معماری یا موسیقی آنگاه در راه کارآ بودن و برانگیختن ذهنیات و احساس‏های افراد توفیق پیدا می‏کند که به موضع آن در روند انتقال مفهوم از آفریننده به بهره‏گیرنده توجه شده باشد. شکل یک فرآورده معمارانه از راه چشم و شکل یک فرآورده موسیقایی از راه گوش به جهان درونی فرد راه می‏یابند و در واقع این دو، دریچه‏هایی‏اند که جهان بیرونی را به جهان درونی راه می‏دهند و در روند این انتقال مفهوم – یا پیام متعالی – دو گونه ابزار به شکل و عناصر سازنده شکل.

شکل، محمل مفهوم، هر آینه دارای وجه نمادین باشد یعنی بیشتر متکی بر اندیشه‏ها و باورهای جاری در محیط باشد تا بر چگونگی‏های ترکیبی کارآ و برانگیزاننده، اجزاء و عناصر سازنده‏اش کمتر به چشم و به گوش می‏آیند و برعکس این هنگامی رخ میدهد که بیننده و شنونده با کاوشی که روی عناصر سازنده شکل می‏کند به جستجوی مفهوم می‏پردازند. و اینجا، چنان که به سخنی دیگر نیز گفته شده، باز می‏گردیم به گزینش‏ها یا اعمال سلیقه‏های فردی‏ای که سازنده (معمار یا موسیقی ساز) روی تک‏تک عنصرها یا ماده‏ها می‏کند : کدام صوت، با کدام رنگ با چه آهنگی با دیگر صوت‏ها ترکیب شود؛ فاصله زمانی میان موتیف‏ها به چه میزان باشد و اوج و حضیض‏ها چگونه باشند؛ و کدام ماده، با چه رنگ و با برخورداری از چه میزان نور و با چه آهنگی، در پهنه تصویر حجم‏های درونی و برونی بیایند و چگونه منظرهایی را برای بیننده فراهم ‌آورند؛ این گزینش‏ها در پی رفت و برگشت‏های پرشماری که آفریننده موسیقی و معماری، در ذهن خود و روی ابزار فنی کار خود دارند، به عالم واقعیت‏ها آورده می‏شوند؛ رفت و برگشت‏هایی که متضمن آن‏اند که گذر از تصور به تصویر، براساس اصول و فنونی خاص تحقق پذیرد.

– صحنه جای گزینی مواد اولیه موسیقی و معمار

پس اگر قبول کنیم که هم موسیقی‏سازان یا آهنگ سازان و هم معماران برای به وجود آوردن شکل اثرشان (که متضمن بیشترین یا جامع‏ترین توان تاثیرگذاری است)، با دو مسئله اصلی روبه‏روی‏اند : اول – به تصور در آوردن شکل و دوم – تدوین و ترکیب علمی-تجربی عناصر سازنده شکل، راه را برای فاصله این نوشتار ادامه این نوشتار هموار کرده‏ایم. اما پیش از این که در این را ه گام نهیم، بی‏فایده نمی‏بینیم که دو نکته را یادآور شویم.

اول، این که گفتگوی ما برون از محدوده کاربریهای معماری و موسیقی صورت می‏گیرد و به وجوه و به جنبه‏های هنری ‌آفرینش در این دو حیطه دانش تجربی می‏پردازد زیرا بر این باور است که به دست دادن محصولاتی که بخواهند تنها به کاربردها پاسخ‏گویی کنند، نه تهی بودن که فرار از پذیرفتن بار هنری را طلب می‏کند و از آن‏جا که، به بهای نادیده گرفتن ارزش‏های محیطی، کمترین تضاد و تناقض را با آرمان‏های فرهنگی جوامع به وجود می‏آورد، به ابتذال می‏گراید و در مقیاسی نیز قرار نمی‏گیرد که در این مجموعه نوشتارها بتواند جای گیرد.

و دومین نکته این که، در جستجوی شناخت پیوندها و جدایی‏های موجود میان معماری و موسیقی، پیدا است که بر تصور یا برداشتی از فرآورده‏های این دو حرفه اصرار می‏ورزیم که، تا حدی که ما در توان داریم، به انتزاع برده شده‏اند. قصد، در آ‌غاز کار، این بوده که بتوانیم بنمایانیم که معماری و موسیقی در چه مفهوم و مقیاسی به یگانگی نزدیک می‏شوند و در کدام مقیاس‏ها – برعکس- دو مقوله بسیار متفاوت‏اند: یکی را با دست می‏سنجی و پای بر آن می‏نهی و دیگری را، همانند شهابی، در حال گذرش می‏توانی دریابی.

در دو ساختار متمایز معماری و موسیقی، دو گونه ماده که ذاتاً متفاوت‏اند به کار برده شده‏اند؛ متفاوت بودن این دو سبب شده که معماران و موسیقی سازان پشت به یکدیگر کنند و وجود باورهای مشترکی را نادیده بگیرند که این دو را به یکدیگر پیوند می‏دهند : هم پیوند مفهومی و هم پیوند ساختاری، یا بهتر، شالوده‏یی.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد