هنر و معماری

عبور از رهگذری به نام معماری به عنوان برترین هنر دنیا

هنر و معماری

عبور از رهگذری به نام معماری به عنوان برترین هنر دنیا

معماری و موسیقی(۳)

آفرینش مفهوم در معماری 

اگر بتوان گفت که هدف اصلی و اساسی آهنگسازان از تولید یک قطعه موسیقی ارایه و اشاعه مفهومی خاص و معین است که باید محسوس افتد و کارآیی فرهنگی – اجتماعی پیدا کند، به سادگی نمیتوانیم گفت که معماران هدفی مشابه را دنبال میکنند؛ معماران دست اندرکارهایی دارند که ، از دو بابت، آنان را در سرزمینی دگر جای میدهد: اول، جنس یا ذات مواد اولیه کارشان، آنان را وا میدارد که به طیف متفاوتی از ویژگیهای شکلی مشغول شوند؛

دوم، وجه کاربردی معماری است که ، معمولاً بار معنوی و مفهومی صریح یا بیواسطه ای را نمیپذیرد. هرگاه از این دو سو به معماری بنگریم، آن را مقولهای جدا از موسیقی مییابیم و نیازی به کنکاش در زمینه تشابه ها و تقارنهایی نمییابیم که میان این دو رشته وجود دارند. و آ‌نچه ما قصد کاوش و شناخت اش را داریم آ‌ن است که از همین دو به معماری بنگریم و آنچه را که میتواند وجوه مشترک این دو باشد – در کلیات و اهداف و در چگونگی زاده شدن شکل یا فرم – بنمایانیم. جای یادآوری است که در این بخش، تنها از دیدگاه روند آفرینش فرم موضوع را پی میگیریم و گفتگوی بعدی مان را به روند شکل گیری این دو گونه فرآورده هنری اختصاص میدهیم.

در میان معماران بسیاراند پژوهشگرانی که به نقش زیبایی شناختی معماری باور دارند و از این دیدگاه به فضای ساخته شده مینگرند؛ نزد آنان، هم گزینش مواد یا مصالح اولیه و هم شکلی که – در نهایت و در عالم عینیات – به اینها داده میشود، دارای بار ارزشی است (و یا تواند بود) و از سوی دیگر نیز در بسیاری از منابع قدیمی و امروزی میخوانیم که معماری، در وجه کلی یا در تمامیت کالبدی اش، آنگاه که به مثابه موجودیتی که از هماهنگی و وحدت برخوردار است به قصدی معنوی ساخته شده و خود نمایاننده و نقل کننده مفهومی (یا مفهومهایی) معین است که از راه شکل آن درک یا احساس تواند شد. از دیدگاه ما نیازی به آن نیست که در تائید وجود باورهایی در دو موردی که گفتیم به ذکر مآخذ بپردازیم و تنها این نکته را یادآور میشویم که نقد هنری، از اعصار بسیا ر دور تا امروز، معماری را به مثابه فرآورده معنوی پرباری شناخته است که ، هم در کلیت یا جامعیت کالبدی اش و هم در بخشهایی از این، هم از برون و هم در فضاهای فرعی و اصلی دروناش، میتواند نقل مفهوم و معنا کند؛ خواه به بیانی نمادین و خواه به بیانی قراردادی. اما این که فرم فضای ساخته شده به مقیاس معماری چیست و چگونه تعریف میشود، موضوع دگری است و میتواند در تقارن با آنچه درباره موسیقی عرضه شد به اختصار مورد توجه قرار گیرد.

آنجا که «هانس سدلمایر» پژوهشگر آلمانی، در دهه های میانی نیمه اول سده بیستم به کاوش آثار «بورومینی» معمار پرآوازه ایتالیایی سده هفدهم میپردازد و خصیصه هایی از آنها را – در برداشت و تحلیل و سنتزی معمارانه – عنوان میدارد.

«نوربرگ شولتز» ، پژوهشگر معاصری که تا اندازهای به فارسی زبانان شناسانیده شده است، در تائید گویا بودن فرآورده های معماری و نقش داشتن آنها در آفرینش معنا و ارزش از راه شکل، کاوشهای «سدلمایر» را مآخذ قرار میدهد و مطالبی را عنوان میکند که ما به ترتیب زیر خلاصه و رده بندی میکنیم :

* توضیحات «بورومینی» در زمینه شالوده شکلی معماری، بیان کننده و نمایانگر دست کم این خصیصه های وی به شمار میروند : «شخصیت» و «بینش نسبت به زندگی» و «موضع تاریخی».

* از شناخت و تحلیل آثار معماری «بورومینی» میتوان به ویژگیهای معمارانه ای که دارای معنا و مفهوم ارزشی اند دست یافت، مانند : «سردی» و «صلابت» و «سختی» در تبلور (ماده – شکل).

* خصیصه های پیش گفته را میتوان از ویژگیهایی تمییز داد که، به دلیل اتکاء بر زمان و دربر گرفتن این عامل، ماهیت معماریهای «بورومینی»را در وجه پویایشان مینمایانند، مانند «توسعه ارگانیک» و «انعطاف» و «حرکت».

پایه و اساس مورد بررسی قراردادن فرم در معماری، برای بازشناسی مفهومها و ارزشهایی که در فضای ساخته شده وجود دارند (یا میتوانند برداشت شوند)، یکی از مقوله های بحث انگیز و پردامنه ای است که جای تامل دارد و ما نیز اشاره ای به آن خواهیم داشت.

اما، در بررسیهای «سدلمایر»، تحلیل به شیوه دیگری صورت گرفته و سنتزهای به دست آمده از مجموعه داده هایی برخاسته اند که به طیف وسیعی از ویژگی توجه داشته اند (چنانکه توانسته اند به «موضع تاریخی معمار «نیز توجه دهند – امری که به دشواری میتوانیم تصور کنیم که از فرمهای معماری مستقیماً قابل برداشت باشد)، هم داده های تاریخ نگارانه و هم سنتها و «مانیهیر»های رایج، در کنار داده های شکلی یا فرمال سنجیده شده اند.

پس از نکته ای که به عنوان مقدمه آمد اگر بخواهیم به این موضوع بپردازیم که چگونه میتوانیم به بازشناسی مفهومها یا معناها و ارزشها یا محتوای معنوی معماری از راه شکل آن – و تنها از راه شکل – توفیق یابیم، نیاز به شرایطی داریم که باید از پیش وجود داشته باشد : فرم معماری باید به همین قصد تحقق یافته باشد، زبان و بیانی معمارانه رایج بوده باشند تا وسیله ارتباط فرهنگی – اجتماعی قرار گیرند، پیوندها یا زمینه های فرهنگی مشترکی میان سازنده و ساخته و بهره گیرنده از ساخته معمارانه وجود داشته باشند تا گذر از جهانی که «عینی» قلمداد میشود به جهان ذهنی فردی که به بازشناسی اثر معماری پرداخته را میسور و تا اندازه مطلوب مستدل بدارند و این، درست همان مسئله ای است که گفتیم در بازشناخت ارزشهای معنوی-انسانی-طبیعی موسیقی روبه روی ما قرار دارد.

همانگونه که در موسیقی، در معماری نیز، در دو سوی هر اثر، دو بینش وجود دارند که میتوانند به یکدیگر بسیار نزدیک باشند یا به وسیله همان اثر به یکدیگر نزدیک یا نزدیکتر شوند؛ یا این که چنان دوگانه باشند که اثر مورد نظر نتواند به نزدیکیشان کمک کند.

در همه حال اثر معماری، به وسیله شکل یا فرم خاص خودش، به بیانی که ویژه آن است، به نیروی برانگیزاننده اش یا به وسیله نمادهایی که در خود دارد، قابلیت آن را دارد که نقش یک وسیله ارتباط فرهنگی – اجتماعی را عهده دار شود، و در نهایت، پیمودن راه تعالی را در محیط اجتماعی خاصی هموار کند؛ و این راهی است که موسیقی نیز میپیماید و به این منظور است که جمله ها و تمها و موتیفهایی را، به نظمی خاص و در پیروی از قواعدی که ریشه و اساس تجربی دارند و متکی بر ریاضیات – طبیعیات اند، در چهارچوبهایی، به فرم سونات یا سمفونی یا فوگ … ، کنار یکدیگر قرار میدهد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد